سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من
 
قالب وبلاگ
سایت های مفید
پیوندهای روزانه

توی ایام عید در جمع خانواده پدری صحبت بود که از سال 45 تا الان کدوم پسر بچه ای فامیل از همه شیطونتر بوده؟ که بعد از بررسی، متفق القول گفتند:محمد حسین

محد حسینو فقط یه چیز آروم میکنه تعریف قصه یا خاطره...در هر شرایطی یا در هر ارتفاعی که باشه میاد دو زانو روبروت میشینه و میگه به من بگو به من بگو...

چند وقت پیش خونشون بودم که دیدن هوای خونه از پرشهای ممتد محمد حسین غبارآلود شده و فهمیدم باید قصه بگم...چه قصه ای هم گفتم، مسیر تربیت بچه رو بهم زدم...

چون مامانش همیشه قصه جنگ و شجاعت رزمنده ها رو براش میگه که هم پسربچه به این قصه ها علاقه داره و هم الگوسازی بشه و قابل ذکر است که همه رزمنده ها یک اسم دارن   دایی جون

افتضاح کاری من از اینجا شروع شد که قصه مرد عنکبوتی رو با ژانگولر بازی تمام براش تعریف کردم ـ دیگه توی خونه همه به من میگفتم هیس چقدر سر و صدا میکنی ـ

 بچه به اون سن و سالش هی به من می گفت : خاله... این آقاهه دایی جونه آره دایی جون منه؟

می گفتم: نه مرد عنکبوتیه!!!

خلاصه در کوتاه مدت این بچه شد مرد عنکبوتی... حاصلش هم یه چشم کبوده که وقتی می خواسته از روی اوپن بپره یه پیرزن رو نجات بده بدست آورده...

بعدش که فکر کردم... که مرد عنکبوتی که قهرمان نیست اگه باشه ایرانی نیست اگه باشه مسلمون نیست اگه باشه واقعی نیست...

وای با این بچه چیکار کردم...حالا هرچی بخوام دلاوران دینمونو براش شخصیت پردازی کنم...همیشه چراغ خوبیهای مرد عنکبوتی ـ لعنه الله ـ گوشه ذهن این بچه روشنه

دیروز ( البته دیروز توی زندگی من آغاز فصل جدیدیه که حالا بماند ) اومد به خاله اش سر بزنه دید توی بالکن دارم رخت پهن میکنم...پایینو نگاه کرد دید تیکه طناب افتاده یه دفعه گفت: مرد عنکبوتی خواسته یکیو نجات بده از اون طنابه گرفته...

من هم از فرصت استفاده کردم، گفتم: مرد عنکبوتی الان بیمارستانه چون حرف مامانشو گوش نکرده به جای درس خوندن از طناب آویزون شده الان هم توی بیمارستانه...تازه مرد عنکبوتی فقط یه کارتونه؟

گفت: یعنی چی؟

گفتم : کارتونو با مداد می کشن با پاک کن پاک میشه...ولی دایی جونو خدا شجاع آفریده تا به آدمها کمک کنه

 از دیروز تا حالا هر وقت میپره بالای اوپن، سریع میگه ولی مرد عنکبوتی کارتونه با پاکن پاک میشه...بعد زیر لب میگه ولی خیلی شجاعه قطارو نگه میداره دزدها رو میکشه

کارهایی که هیچ وقت دایی جونش نکرده...حالا با این افتضاح کاری تربیتی چیکار کنم؟؟؟

 

 در حال دیدن فیلم مرد عنکبوتی


[ یکشنبه 89/2/12 ] [ 11:2 صبح ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب